وبلاگ حقوقی وحید چرخکاریان وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی
| ||||
|
نحوه رسیدگی به اختلاف طرفین در تعیین مستثنیات دین در مراحل چندگانه عملیات اجرایی ادامه مطلب : مرتبه ماده ۲۴۷ قانون تجارت در بوته عمل ادامه مطلب : مرتبه چکیده ...... ادامه مطلب : مرتبه مقدمه : ادامه مطلب : مرتبه خداوند در سوره بقره آيات 180 تا 182 در مورد احکام وصیت می فرماید:«كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (بقره/180) فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (بقره/181) فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (بقره/182)»: بر شما نوشته شده، هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد اگر چيز خوبى از خود بجاى گذارده، وصيت براى پدر و مادر و نزديكان بطور شايسته كند، اين حقى است بر پرهيزكاران. ادامه مطلب : مرتبه یكى از بزرگترين امورى كه اسلام در يكى از دو ركن" حقوق الناس" و" حقوق الله" مورد اهتمام قرار داده و به طرق و انحاى گوناگون، مردم را بدان وادار مىسازد، انفاق است پارهاى از انفاقات از قبيل زكات، خمس، كفارات مالى و اقسام فديه را واجب نموده و پارهاى از صدقات و امورى از قبيل وقف سكنى دادن مادام العمر كسى، وصيتها، بخششها و غير آن را مستحب نموده است. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه خداوند در قرآن مطرح نموده است که زناكار، اعم از مرد و زن، باید مجازات شود و مجازاتش را هم قرآن تعیین كرده است: " صد تازیانه ". صد تازیانه باید به مرد زناكار زده شود و صد تازیانه به زن زناكار. همچنین به مؤمنین آگاهی میدهد كه در مورد این مجازات مبادا تحت تأثیر عواطفتان قرار بگیرید، مبادا دلتان رحم بیاید و بگویید با خوردن صد تازیانه دردش میآید پس یك مقدار از آن را اجرا نكنیم، كه اینجا جای رحم نیست. میگوید مبادا در اینجا عواطفتان به هیجان بیاید و سبب شود كه عملا تسامحی در اجرای این حد قائل شوید و به اصطلاح امروز یك وقت فكر نكنید این عمل، " غیر انسانی " است، نه، " انسانی " است. و می گوید این مجازات را در خفا انجام ندهید چون این مجازات برای این است كه دیگران عبرت بگیرند. حتما یك جمعی از مؤمنین باید در موقع اجرای این مجازات حاضر و ناظر باشند و ببینند. مقصود این است كه وقتی این حكم اجرا میشود باید به گونهای اجرا شود كه همه مردم آگاه شوند كه فلان مرد یا زن زناكار این حد دربارهاش اجرا شد، نه اینكه مخفیانه اجرا شود، باید علنی اجرا شود. خداوند در سوره نور آیه 2 می فرماید: «الزانیه و الزانی فاجلدوا كل واحد منهما مأه جلده و لا تأخذكم بهما رأفه فی دین الله ان كنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر و لیشهد عذابهما طایفه من المؤمنین»: هر یك از زن و مرد زناكار را صد تازیانه بزنید و نباید رأفت (و محبت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حكم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده كنند»! می گوید: نباید رأفت (و محبت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حكم الهى مانع شود. شدت عمل نشان میدهد، میگوید: اینجا جای رأفت و گذشت نیست. همین قدر كه ثابت شد، دیگر حق گذشت نداری. در جمله بعد هم مخصوصا امر میكند كه مبادا اجرای حكم حد مرد زناكار و زن زناكار را در پشت دیوارها و دور از چشم مردم انجام دهید. حتما باید در حضور مردم باشد و خبرش همه جا پخش شود تا بدانند اسلام در مسأله عفاف حساسیت فوق العاده دارد، چون اصل اجرای دستورهای جزائی برای تأدیب و تربیت اجتماع است. یك زنی زنا كند و محرمانه او را ولو اعدام هم كنند، اثری در اجتماع نمی بخشد. در صدر اسلام هم هر وقت چنین چیزی اتفاق میافتاد كه البته كم هم اتفاق افتاده چون این قوانین را كه اجرا میكردند زنا كم اتفاق میافتاد اعلام عمومی میكردند. بنابراین در مجازات زنا، علاوه بر خود مجازات، كیفیت اجرا نیز معلوم گردیده و حضور مردم لازم دانسته شده است (ولیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین، نور آیه 2): و باید گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده كنند! و این حضور جز براى این كه هدف بازدارندگى بهتر تأمین شود، ظاهراً دلیل دیگرى ندارد. دستور حضور جمعى از مؤمنان در صحنه مجازات برای اینست كه هدف تنها این نیست كه گنهكار عبرت گیرد، بلكه هدف آنست كه مجازات او سبب عبرت دیگران هم شود، و به تعبیر دیگر: با توجه به بافت زندگى اجتماعى بشر، آلودگیهاى اخلاقى در یك فرد ثابت نمى ماند، و به جامعه سرایت مى كند، براى پاكسازى باید همان گونه كه گناه برملا شده مجازات نیز برملا گردد. و بدین ترتیب اساس پاسخ این سؤال كه چرا اسلام اجازه مى دهد آبروى انسانى در جمع بریزد روشن مى شود، زیرا مادام كه گناه آشكار نگردیده و به دادگاه اسلامى كشیده نشده است خداوند ستار العیوب راضى به پرده درى نیست اما بعد از ثبوت جرم و بیرون افتادن راز از پرده استتار، و آلوده شدن جامعه و كم شدن اهمیت گناه، باید به گونه اى مجازات صورت گیرد كه اثرات منفى گناه خنثى شود و عظمت گناه به حال نخستین باز گردد. اصولا در یك جامعه سالم باید تخلف از قانون با اهمیت تلقى شود، مسلما اگر تخلف تكرار گردد آن اهمیت شكسته مى شود و تجدید آن تنها با علنى شدن كیفر متخلفان است. این واقعیت را نیز از نظر نباید دور داشت كه بسیارى از مردم براى حیثیت و آبروى خود بیش از مساله تنبیهات بدنى اهمیت قائلند، و همین علنى شدن كیفر ترمز نیرومندى بر روى هوسهاى سركش آنها است. از نظر فقهى نیز اعلام عمومى براى حضور مردم در مراسم اجراى حد، مطلوب و شایسته است، بلكه حاكم حق دارد كه مردم را امر كند كه در این مراسم شركت كنند. صاحب جواهر پس از ذكر این حكم مىگوید: دلیل این حكم علاوه بر روایاتى كه بر آن دلالت دارند، این است كه حضور مردم در مراسم اجراى حد، موجب بازدارندگى براى مجرم و براى دیگران خواهد بود و علاوه بر این، مصالح دیگرى دارد كه به عنوان حكمت اجراى حد مىباشند. این بحث گرچه در مورد حد زنا گفته شده است، ولى ملاك آن در همه حدود وجود دارد و طبعاً این حكم در همه حدود جریان دارد. آیه فوق كه به صورت امر است وجوب حضور گروهى از مؤمنان را به هنگام اجراى حد زنا مى رساند، ولى ناگفته پیدا است كه قرآن شرط نكرده حتما در ملاء عام این حكم اجرا شود، بلكه بر حسب شرائط و مصالح متفاوت مى گردد حضور سه نفر و بیشتر كافى است، مهم آن است كه قاضى تشخیص دهد حضور چه مقدار از مردم لازم است. فلسفه این حكم نیز روشن است، زیرا: اولا درس عبرتى براى همگان است و سبب پاكسازى اجتماع، برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه می توان در ابتدا اصولی را که " اخلاق نوین جنسی " بر روی آنها پایهگذاری شده است تحلیل و انتقاد کرد. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه آیا افراد بشر در اجتماع خانوادگی نیز همانند زندگی غیرخانوادگی از لحاظ حقوق اولیه طبیعی وضع مشابه و همانندی دارند و تفاوت آنها در حقوق اکتسابی است؟ یا میان اجتماع خانوادگی یعنی اجتماعی که از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، و برادران و خواهران تشکیل میشود، با اجتماع غیر خانوادگی از لحاظ حقوق اولیه نیز متفاوت است و قانون طبیعی حقوق خانوادگی را به شکلی مخصوص وضع کرده است؟ برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه صرفنظر از مذهب، خود قانون اساسی هر کشوری برای افراد آن کشور مقدس است. قانون اساسی ایران نیز مورد احترام قاطبه ملت ایران است. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه در قرآن کریم می خوانیم: «و اللائی یئسن من المحیض من نسائکم ان ارتبتم فعدتهن ثلاثه اشهر و اللائی لم یحضن»؛ و از زنان شما آنهایی که از عادت ماهانه مأیوس شده اند، اگر در وضع آنها (از نظر بارداری و عوارض دیگر) شک دارید، عده آنها سه ماه است و زنانی که عادت ماهانه ندیده اند (نیز عده شان سه ماه است) (طلاق/4). در آیه 228 سوره بقره راجع به مدت عده زن آمده است: «و المطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثه قروء»؛ و زنان طلاق داده شده تا سه پاکی منتظر بمانند." زنهای مطلقه سه "قرء" که درباره سه قرء، بعضی گفتهاند سه " طهر " یا سه عادت تربص میکنند، یعنی باید سه عادت بعد از طلاق برای اینها پیدا بشود تا عدهشان تمام شود. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه مقتضیات عصر ما ایجاب می کند که بسیاری از مسائل مجددا مورد ارزیابی قرار گیرد و به ارزیابیهای گذشته بسنده نشود. " نظام حقوق و تکالیف خانوادگی " از جمله این سلسله مسائل است. در این عصر، به عللی که بعدا به آنها اشاره خواهم کرد، چنین فرض شده که مسأله اساسی در این زمینه " آزادی زن و " تساوی حقوق" او با مرد است، همه مسائل دیگر فرع این دو مسأله است. ولی از نظر ما، اساسی ترین مسأله در مورد " نظام حقوق خانوادگی" - و لا اقل در ردیف مسائل اساسی - این است که آیا نظام خانوادگی نظامی است مستقل از سایر نظامات اجتماعی و منطق و معیار ویژه ای دارد جدا از منطقها و معیارهائی که در سایر تأسیسات اجتماعی به کار می رود؟ یا هیچگونه تفاوتی میان این واحد اجتماعی با سایر واحدها نیست؟ بر این واحد همان منطق و همان فلسفه و همان معیارها حاکم است که بر سایر واحدها و مؤسسات اجتماعی؟ برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه در دنیای غرب، از قرن هفدهم به بعد، پا به پای نهضتهای علمی و فلسفی، نهضتی در زمینه مسائل اجتماعی و به نام " حقوق بشر " صورت گرفت. نویسندگان و متفکران قرن هفدهم و هجدهم افکار خویش را درباره حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر با پشتکار قابل تحسینی در میان مردم پخش کردند. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه در قوانین اسلامی، نفقه نیز مانند مهر وضع مخصوصی بخود دارد و نباید با آنچه در دنیای غیر اسلامی می گذشته یا میگذرد یکی دانست. اگر اسلام به مرد حق میداد که زن را در خدمت خود بگمارد و محصول کار و زحمت و بالاخره ثروتی که زن تولید میکند مال خود بداند، علت و فلسفه نفقه دادن مرد به زن روشن بود، زیرا واضح است اگر انسان، حیوان یا انسان دیگری را مورد بهره برداری اقتصادی قرار دهد ناچار است مخارج زندگی او را نیز تأمین کند. اگر گاریچی به اسب خود کاه و جو ندهد آن اسب برای او بارکشی نمی کند. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه ازدواج و تشکیل اجتماع خانوادگی تا چه حد جنبه فردی و خصوصی دارد و تا چه حد جنبه عمومی و اجتماعی؟ بدون شک در ازدواج، تمتع شخصی و مسرت فردی وجود دارد، انگیزه افراد در انتخاب همسر، بهره مند شدن از مسرت و لذت بیشتر زندگی است، اکنون باید ببینیم آیا از آن نظر که دو فرد بنام زن و شوهر می خواهند زندگی مشترک و مقرون به خوشی و مسرتی تشکیل دهند و از شیرینی های زندگی بهره مند گردند، بهتر و عاقلانه تر این است که کانون خانوادگی را کانون خوشیها و کامیابیهای جنسی قرار دهند و حداکثر مساعی خود را برای لذت بخش نمودن این کانون صرف کنند و اما اجتماع بیرون، اجتماع بزرگ محیط کار و فعالیت و برخوردهای دیگر باشد، یا بهتر این است که لذائذ و کامیابیهای جنسی از محیط خانوادگی به اجتماع بزرگ کشیده شود، کوچه و خیابان و مغازه ها و محیط های اداری و باشگاهها و تفریحگاههای عمومی همه جا آماده انواع کامیابیهای جنسی نظری و لمسی و غیره بوده باشد؟ برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه اسلام نه چند همسری را اختراع کرد، زیرا قرنها پیش از اسلام در جهان وجود داشت، و نه آن را نسخ کرد، زیرا از نظر اسلام برای اجتماع مشکلاتی پیش می آید که راه چاره آنها منحصرا به تعدد زوجات است. ولی اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح کرد. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه آفات زندگی زناشویی و علل و عوامل اختلافات خانواده و اهمیت نظام خانواده و جایگاه ویژه ای كه اسلام برای آن قایل است و تلاش و كوششی كه این مكتب الهی برای تقویت و تحكیم هر چه بیشتر آن به كار برده، بر كسی پوشیده نیست. قرآن مجید و تعالیم انسان ساز آن و همچنین سفارشات و تأكیدات ائمه اطهار (علیهم السلام) همواره مسلمانان و پیروان مكتب وحی را توصیه می فرمایند كه پایه زندگی را در جهت رشد و سازندگی و تكامل روحی و معنوی استوار سازند و از آنچه موجب اختلاف و تخریب این بنای مقدس می شود دوری كنند. یكی از مسائل مورد ابتلا كه به طور عموم باعث بروز اختلاف و نگرانی و بعضا موجب درگیری و مراجعه به دادگاههای خانواده می شود، مسئله اختلافات مالی میان زن و مرد در زندگی است. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه اسلام بين زن و مرد از نظر تدبير شؤون زندگي مادي در اراده و عمل برابري و مساوات قرار داده است. پس همان طور كه مرد در نيازمنديهاي مادّي انساني مثل خوردن و آشاميدن و غير آن از مسائل حيات مادّي مستقلّ است، زن نيز در اراده و عمل مستقل است و مالك دسترنج خود ميباشد؛ جز اينكه اسلام در او دو خصوصيت قرار داده كه فطرت و آفرينش الهي او به اين دو خصلت از مرد ممتاز و متفاوت ميشود:يكي از آنها اين است كه زن در ايجاد نوع انساني و نموّ آن به منزله كشت است و نوع انسان در بقاي نسل خود بر وي اعتماد دارد؛ و از احكام الهي به آنچه كه به كشت (توليد نسل) اختصاص دارد؛ مختصّ شده و بدين ترتيب از مرد جدا و ممتاز گرديده است؛ «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّي شِئْتُمْ»: زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند پس هر زمان كه بخواهيد، مىتوانيد با آنها آميزش كنيد( بقره ، 223).
همچنان كه خداوند عزّوجلّ بر اساس يك معيار كلّي مجاهدين از مؤمنين را بر قاعدين از آنان برتري داده و فرموده است: «فَضَّلَ اللَهُ الْمُجَـاهِدِينَ بِأَمْوَا لِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَي الْقَاعِدِينَ دَرَجَه وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَهُ الْحُسْنَي، نساء ، 95»: (هرگز) افراد باايمانى كه بدون بيمارى و ناراحتى، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند، يكسان نيستند! خداوند، مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان [ترككنندگان جهاد] برترى مهمّى بخشيده و به هر يك از اين دو گروه (به نسبت اعمال نيكشان،) خداوند وعده پاداش نيك داده، و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظيمى برترى بخشيده است.پس خداوند مردان را بر زنان درجهاي از برتري داده است، با وجود اينكه آنچه در عُرف زندگي اجتماعي و فطرت به نفع زنهاست همانند آن چيزي است كه بر عهده آنها ميباشد. و اين مطلب موجب اصلي منع وجوبي زنها از قتال و قضاوت و حكومت و منع استحبابي آنها از بسياري از احكام ديگر ميباشد.در تفسير علي بن إبراهيم قُمّي پيرامون آيه شريفه «لّـِلرّ ِجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَتَه آمده است كه ميگويد امام عليه السّلام فرمود: «حقّ مردان بر زنان بيشتر از حقّ زنان بر مردان است» واين مطلب منافاتي با برابري آنها در حقوق ندارد.
و اين همان مساوات صحيح و واقعي است، و بر اين پايه و اساس اسلام احكامش را در مورد سود و زيان زن ساري و جاري كرده است؛ و چيزهائي را كه به نفع او و يا بر عهده او است همانند و برابر قرار داده است، البتّه با حساب دقيق و حفظ موقعيّت فطرتي كه خداوند تبارك و تعالي در دايره اجتماع همراه مرد از تناكح و تناسل به او اعطاء فرموده است. اسلام معتقد است كه در مواهب اجتماعي براي مردان نسبت به زنان درجهاي از برتري است؛ پس گفته خداوند متعال «وَ لِّلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَتَه»: «براي مردان نسبت به زنان مزيّتي است» قيدي متمّم و كامل كننده حكم سابق است و همه آيه معني واحدي را ميرساند؛ و آن اينست كه فطرت بين زن و مرد احكام واحدي را قرار داده است با حفظ برتري مردان بر زنان در اين مواهب اجتماعي. و با همين معيار خداوند بين آن دو تساوي قائل شده و براي آنان احكامي را وضع فرموده است و آنچه را كه به نفع و يا بر عهده او است همانند و مشابه قرار داده است.
برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه اسلام همان گونه كه در واگذارى هر مسئولیتى، بر صلاحیت فكرى و اخلاقى فرد مسئول تأكید دارد، در مسأله سپردن ریاست خانواده هم به مرد تأكیدات، تمهیدات و حتى تهدیداتى دارد، كه او را بر صراط مستقیم و مرز عدالت قرار دهد. بنابراین اگر مى فرماید: «الرجال قوامون على النساء»؛ مردان سرپرست زنانند (نساء/34) و مردان را كارگزاران و قوام و كسانى كه كمر همت بر امور خانواده بسته اند معرفى مى نماید، در كنارش با دعوتهاى لطیفى چون «كونوا قوامین بالقسط»؛ اى كسانى كه ایمان آورده اید! برپا كنندگان عدل و داد باشید (نساء/135) و یا «عاشروهن بالمعروف»؛ و با آنها خوشرفتارى كنید (نساء/19) و یا «لا تضاروهن لتضیقوا علیهن»؛ در حد توان خود، آنان را (تا سر آمد عده شان ) در همان جا كه خود ساكنید سكونت دهید و به آنها آسیب و زیان نرسانید تا عرصه را بر آنان تنگ كنید (طلاق/6) و یا «وأتمروا بینكم بالمعروف»؛ و (درباره ى فرزند) به شایستگى میان خود به مشورت و توافق برسید (طلاق/6) و «قل امر ربى بالقسط»؛ بگو: پروردگارم به انصاف فرمان داده است (اعراف/29) آنان را به بسط عدالت و معاشرت احسن و بر حذر بودن از هر گونه اضرار و تعدى، فرا مى خواند، و بر سازش بر اساس معروف، و رفتار شایسته نسبت به بندگان خدا كه به سبب همسرى و فرزندى در كفالت او هستند، تأكید و سفارش فراوان مى نماید. از آنجا كه احكام، تابع مصالح و مفاسد است خداى حكیم بدون رعایت مصالح، امور خانواده را به مرد واگذار نمى كند، در تقسیم بندى وظایف پدر در كانون خانه و خانواده پیوسته در جایگاه نوعى قضاوت و شهادت است، بنابراین بیش از هر كس به رعایت عدالت و تقوى سزاوارتر مى باشد. ادامه مطلب : مرتبه قانون محلل در اسلام از توابع قانون طلاق است. نوعی مجازات عاطفی است. تدبیری است از مجرای احساسات برای جلوگیری از تکرار طلاق، آمارها و تجربهها نشان میدهد که این قانون اثر فوق العاده در جلوگیری از طلاق داشته است. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه اسلام هیچ مدعایی را بدون دلیل نمیپذیرد. ولی بعضی از مدعاهاست که با گفتن حرف یک نفر هم قبول میشود حتی اگر آن یک نفر زن باشد، مثل مسائل زنانهای که یک زن از طرف خودش بگوید. وقتی کسی میخواهد زنش را طلاق دهد، چون طلاق در حال عادت جایز نیست، از زن میپرسند تو پاکی یا در حال عادتی؟ اگر گفت پاکم، کافی است و اگر گفت در حال عادتم، حرفش (قبول) است. دیگر نمیگویند دو نفر شاهد اقامه کن، حرف خودش معتبر است. اينجا يك سؤال مطرح میشود و آن اينكه شما گفتيد كه اگر مردی زنی را متهم به زنا كرد بايد چهار شاهد بياورد. حال اگر چهار شاهد نداشت تكليفش چيست؟ بايد بداند كه چون شاهد ندارد، اگر شهادت دهد خودش را تازيانه میزنند، پس وظيفهاش سكوت كردن است. حال اگر آن مردی كه ديده آن زن زنا میكند شوهر آن زن باشد تكليفش چيست؟ آيا او هم اگر چهار شاهد وجود داشت بيايد پيش حاكم شرعی اظهار كند كه زن من زنا كرده است؟ اگر بخواهد چهار شاهد پيدا كند آنها كارشان تمام شده است. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه جزء مسائلی که دنیای امروز به عللی این مسائل را کوچک شمرد و تحقیر کرد، مسائل حقوق و احکام خانوادگی است. گویا عربها آن را " حقوق شخصیه " مینامند. از قدیم این مساله مطرح بوده است که آیا منطق نظام خانوادگی همان منطق نظام اجتماعی است؟ یعنی هیچ فرق نیست میان نظام خانوادگی و سایر نظامات اجتماعی؟ این هم یک تشکیلاتی است مثل همه تشکیلات اجتماعی و باید تابع مقررات دیگر اجتماعی باشد؟ یا خیر، نظام خانوادگی یک واحد بخصوص است و منطق مخصوص به خود دارد، حقوقش حقوق مخصوص به خود است، احکامش احکام مخصوص به خود است و منطقش منطق جدایی است؟ بزرگان بشریت در قدیم اینچنین نظر میدادند که منطق زندگی خانوادگی یک منطق خاص به خود است، آن را نباید با منطق جامعه بزرگ یکی دانست. حقوقش هم یک حقوق مخصوص به خود است. مقررات و احکامش، حتی مجازاتهایش هم مخصوص به خود است. فیلسوفان دنیا از قدیمالایام از افلاطون و ارسطو و بوعلی سینا گرفته «تا دیگران » اینطور نظر میدادند. قرآن کریم هم برای زندگی خانوادگی به منطق خاص قائل است و قیاسش را به منطق اجتماع غلط میداند. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه سخن ما درباره اسلام است. اسلام در دستورات خود درباره پوشش و حریم میان زن و مرد چه هدف و منظوری داشته است؟ آیا خواسته است زن را از لحاظ اقتصادی در خدمت مرد قرار دهد؟!. اگر اسلام در حجاب، نظر به استثمار اقتصادی زن داشت بیگاری زن را برای مرد تجویز میکرد، معقول نیست که از یک طرف برای زن استقلال اقتصادی قائل شود و از طرف دیگر حجاب را به منظور استغلال و استثمار زن وضع کند. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه قرآن کریم، آفرینش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش قلمداد کرده است و تحریم زینتهای دنیا بر خود، سخت مورد انتقاد قرآن قرار گرفته است: «قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق» (بگو چه کسی زینتهائی که خدا برای بندگان خود آفریده و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟ سوره الاعراف، آیه 32). در احادیث اسلامی آمده است که ائمه اطهار با متصوفه کرارا مباحثه کرده و مرام آنان را با استناد به همین آیه باطل نشان دادهاند. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه بسیاری از افراد در مورد طلاقهای قضایی می گویند: از نظر اسلام این کار چاره پذیر نیست، این یک نوع سرطان است که احیانا افرادی گرفتار آن میشوند و چاره ندارد، زن باید بسوزد و بسازد تا تدریجا شمع حیاتش خاموش شود. در حالی که این طرز تفکر با اصول مسلم اسلام تضاد قطعی دارد. دینی که همواره دم از عدل میزند، " قیام به قسط " یعنی برقراری عدالت را به عنوان یک هدف اصلی و اساسی همه انبیا می شمارد «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها كتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل كردیم تا مردم قیام به عدالت كنند» (حدید/ 25). ادامه مطلب : مرتبه راهی كه اسلام برای تأمین این منظور پیشنهاد كرده است دو چیز است: اول یك سلسله تدابیر برای آرام نگه داشتن غریزه و دوم یك سلسله تدابیر دیگر به عنوان مجازات. این آیه مجازات فحشا را بیان می کند: «الزانیه و الزانی فاجلدوا كل واحد منهما مائة جلده و لا تأخذکم بهما رأفه فی دین الله ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر و لیشهد عذابهما طایفه من المؤمنین؛ هر یك از زن و مرد زناكار را صد تازیانه بزنید و نباید رأفت (و محبت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حكم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده كنند»(نور، 2). به طور مثال: از مقررات لازم، همین مسأله سرعت و سبقت در رانندگی است. دائما توصیه میشود كه رانندگان در داخل شهر از فلان سرعت (مثلا 40 كیلومتر در ساعت) بیشتر نرانند. اگر كسی تخلف كرد و ما جریمه سنگینی برایش قائل شدیم، هر مقدار هم جریمه سنگین باشد اگر علل وقوع این جرم بررسی نشود مجازات كافی نیست، مخصوصا در امر رانندگی كه اصلا خودش هم یك مجازاتی دارد یعنی " مجازاتها معها " است، برای اینكه آن كسی كه سرعت میگیرد و دیوانه وار در شهر یا بیابان حركت میكند خودش بیش از همه در معرض خطر است، هم ماشینش در معرض خطر است و هم جانش. ولی در عین حال نه خطر جانی و مالی مانع او میشود و نه مجازاتها، چرا؟ برای اینكه یك سلسله علل دیگر وجود دارد كه از آن طرف او را هل میدهد. مجازات میخواهد مانند یك افسار مانعش شود، اما آن علل دیگر او را تحت فشار قرار میدهد. مثلا شما یك راننده تاكسی یا یك راننده كرایه را موعظه كنید كه تند نرو، و یا مجازاتهای مختلف برایش قائل شوید، اما اگر او در شرایطی قرار گرفته باشد كه یك ماشین اجاره كرده و از صبح كه بیرون میآید چنانچه مثلا 120 تومان درآمد نداشته باشد باید او و خانوادهاش نان نخورند چون مثلا 60 تومان را باید به صاحب ماشین تحویل دهد والا فردا ماشین را در اختیارش نمیگذارد، و 30 تومان هم خرج استهلاك و غیره كند، و 30 تومان در روز برای او باقی میماند اگر او را هزار جور موعظه كنید و بگویید جان خودت در خطر است، فلان مقدار تو را جریمه میكنند و زندانت میبرند، در مقابل آن فشار كه حتما باید 30 تومان به خانه ببرد و اگر نبرد روی دیدن زن و بچهاش را ندارد چكار میتواند بكند؟ باز او و از صبح زود پایش را روی گاز میگذارد و به سرعت در خیابانها حركت میكند، به هر حال باید آن 120 تومان در بیاید، یك جبر بر وجودش حكومت میكند، این است كه مجازات سرش نمیشود و موعظه هم در اینجا دیگر مؤثر نیست. پس اگر ما بخواهیم جلوی او را بگیریم سنگین كردن مجازات كاری را درست نمیكند، از راه علل و موجباتش باید وارد شویم. وقتی از راه علل و موجبات وارد شدیم مثلا كاری كردیم كه او با روزی 7 ساعت به آرامی كار كردن، خرج زن و بچهاش را در بیاورد او هم دیوانه نیست كه جان خود و سرمایهای را كه در اختیارش است به خطر بیندازد و یا خود را گرفتار زندان كند. این مسأله در دزدیها هست، در شرابخواریها هست، در زناها و آدمكشیها هست، در همه جرمها و جنایتها هست. پس موجبات را باید از بین برد. از این طرف بگوییم شراب نخوریم و دائما در صفحه حوادث روزنامهها نتایج سوء آن را بنویسند (آمار كه میگیرند میبینند در پنجاه درصد جرمها، جنایتها، آدمكشیها، بیعفتیها و تصادفات، مستی و شرابخواری دخالت دارد)، و از طرف دیگر تمام موجبات تشویق به شرابخواری وجود داشته باشد، در تمام غزلها، تصنیفها و شعرها دعوت به میخوارگی و به شرابخوارگی باشد و در تمام مجالس، این امر جزء تعین باشد و تشویق به شرابخواری شود و مغازه مشروب فروشی از هر مغازه دیگری زیادتر باشد، قدم به قدم كه هر جوانی میرود یك تابلوی دعوت وجود داشته باشد كه از آن " و غیره " ها در اینجا وجود دارد، تشریف بیاورید! اینها كار خودش را میكند. مسأله عفاف و زنا هم از این قبیل است. اسلام برای زنا مجازات شدید قائل است ولی در عین حال دیدید كه اسلام روی مجازات، زیاد تكیه نكرده است و به همین جهت طریق ثابت شدن را خیلی دشوار و مشكل قرار داده و نخواسته كه افراد بروند تجسس كنند و ببینند چه كسی زنا میكند و چه كسی زنا نمیكند. این كار را اسلام زشت میداند. اسلام نمیخواهد زنا انجام شود، ولی اینكه نمیخواهد زنا شود، از راه شاهد و مجازات نیست، بلكه راههای دیگری تعبیه كرده است. اگر به راههای تربیت فردی و مقررات اجتماعی اسلام عمل شود، زنا واقع نمیشود، نه اینكه زنا كه واقع شد مجازات میكنند و از راه مجازات جلوی زنا را میگیرند. بله، مجازات هم قائل شده است، آنهایی كه این تربیت در ایشان اثر نمیبخشد بدانند كه راه تازیانه خوردن و در مواردی راه كشته شدن آنها و گاهی كشته شدن از طریق سنگسار، باز است. بنابراین اگر زنا ثابت شد، مجازات شدید برایش قائل شده است، اما نمیخواهد جلوی زنا را از راه مجازات بگیرد و نمیخواهد مردم را تشویق به تجسس و تحقیق كند و اساسا اسلام با تجسس و تحقیق از گناه، مطلقا مخالف است، با جاسوسی كردن برای كشف گناهان مردم مخالف است (و لا تجسسوا). پس اسلام از چه راه با پیدایش گناه مبارزه میكند؟ راههای متعددی دارد. موعظه، امر به معروف، نهی از منكر، و خود تربیت كه اصلا مردم را این طور باید تربیت كرد، در جای خود راههای مناسبی است. یكی دیگر این است كه اصول زندگی را بر اساسی قرار میدهد كه موجبات غوایت و گمراهی و موجبات تشویق و تهییج به گناه پیدا نشود. مسأله عفاف از همین قبیل است، كه اسلام از طرفی كوشش میكند غریزه از طریق ازدواج مشروع اشباع شود، با عزبیت و تجرد در حد اكثر مخالفت میكند، در چند آیه بعد در همین سوره نور آمده «و انكحوا الایامی منكم و الصالحین من عبادكم و امائكم؛ مردان و زنان بىهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و كنیزان صالح و درستكارتان را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود، آنان را بىنیاز مىسازد خداوند گشایشدهنده و آگاه است» (نور/ 32). .... ادامه مطلب : مرتبه آنچه دنیای غرب در حال حاضر خود را فریفته آن نشان میدهد " تساوی " است. غافل از آنکه مسئله تساوی را در چهارده قرن پیش اسلام حل کرده است. در مسائل خانوادگی که نظام خاصی دارد چیزی بالاتر از " تساوی " وجود دارد. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه اگر عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند فزونی داشته باشد، منع تعدد زوجات خیانت به بشریت است، زیرا تنها پامال کردن حقوق زن در میان نیست. اگر مطلب به پامال شدن حقوق عدهای از زنان ختم میشد باز قابل تحمل بود. بحرانی که از این راه عارض اجتماع میشود از هر بحران دیگر خطرناکتر است. همچنانکه خانواده از هر کانون دیگر مقدس تر است. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه مغایرت با منطق مغایرت با آزادی برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه اسلام به زن شخصیت حقوقی داد، تعدد زوجات را به شکل حرمسراداری و بدون قید و شرط و حد را منسوخ ساخت، آن را تحت شرائطی بر اساس تساوی حقوق زنان و امکانات مرد و در حدود معینی که ناشی از یک ضرورت اجتماعی است مجاز دانست. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه " تک همسری " طبیعی ترین فرم زناشوئی است. در تک همسری روح اختصاص، یعنی مالکیت فردی و خصوصی که البته با مالکیت خصوصی ثروت متفاوت است، حکمفرما است. در تک همسری هر یک از زن و شوهر احساسات و عواطف و منافع جنسی دیگری را " از آن " خود و مخصوص شخص خود میداند. نقطه مقابل تک همسری، " چند همسری " یا زوجیت اشتراکی است. چند همسری یا زوجیت اشتراکی به چند شکل ممکن است فرض شود: برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه اخلاق جنسی قسمتی از اخلاق به معنی عام است. شامل آن عده از عادات و ملکات و روشهای بشری است که با غریزه جنسی بستگی دارد. حیاء زن از مرد، غیرت ناموسی مرد، عفاف و وفاداری زن نسبت به شوهر، ستر عورت، ستر بدن زن از غیر محارم، منع زنا، منع تمتع نظری و لمسی از غیر همسر قانونی، منع ازدواج با محارم، منع نزدیکی با زن در ایام عادت، منع نشر صور قبیحه، تقدس یا پلیدی تجرد، جزء اخلاق و عادات جنسی بشمار می روند. اخلاق جنسی به حکم قوت و قدرت فوق العاده غریزه که این قسمت از اخلاق بشری وابسته به آن است، همواره مهمترین بخشهای اخلاق به شمار می رفته است. امروز بحثی مطرح است که بشر در زمینه اخلاق جنسی چه راهی را بایست پیش بگیرد که به سرمنزل سعادت نائل آید؟ آیا اخلاق جنسی قدیم را باید حفظ کرد و یا باید آنرا در هم ریخت و اخلاق نوین جایگزین آن ساخت. کمونیسم جنسی " تنها از آن نظر قابل عمل نیست که رابطه نسلی را میان پدران و فرزندان قطع می کند. بشر از اعتماد نسلی نمی تواند صرف نظر کند. هر پدری می خواهد فرزند خود را بشناسد و هر فرزندی می خواهد بداند از کدام پدر پیدا شده است. فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانونی همین است و بس، اختصاص جنسی را به همین اندازه باید محدود کرد و با تأمین رابطه نسلی به وسیله فوق موجبی برای تحدید بیشتر وجود ندارد. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه معناى لغوىِ انفال
.... ادامه مطلب : مرتبه در مورد فلسفه حرمت ربا وجوهی گفته شده است از جمله:
تاثیر ریا بر بطلان اعمال برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه لقطه : مرتبه در قرآن مجید كرارا روى مساله مبارزه با كمفروشى و تقلب در وزن و پیمانه تكیه و تاكید شده است. در یك جا رعایت این نظم را در ردیف نظام آفرینش در پهنه جهان هستى گذارده مىگوید: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ؛ ترجمه:خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب در همه چیز گذاشت، تا شما در وزن و حساب تعدى و طغیان نكنید» (سوره رحمن آیه 7 و 8). اشاره به اینكه مساله رعایت عدالت در كیل و وزن مساله كوچك و كم اهمیتى نیست، بلكه جزئى از اصل عدالت و نظم است كه حاكم بر سراسر هستى است. در جایى دیگر با لحنى شدید و تهدید آمیز مىگوید:« وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ، وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ، أَ لا یَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظِیمٍ؛ واى بر كمفروشان! آنها كه به هنگام خرید، حق خود را بطور كامل مىگیرند، و به هنگام فروش از كیل و وزن كم مىگذارند، آیا آنها گمان نمىكنند كه در روز عظیمى برانگیخته خواهند شد، روز رستاخیز در دادگاه عدل خدا» (سوره مطففین آیات 1- 4). حتى در حالات بعضى از پیامبران در قرآن مجید مىخوانیم كه لبه تیز مبارزه آنها بعد از مساله شرك متوجه كمفروشى بود، و سرانجام آن قوم ستمگر اعتنایى نكردند و به عذاب شدید الهى گرفتار و نابود شدند. اصولا حق و عدالت و نظم و حساب در همه چیز و همه جا یك اصل اساسى و حیاتى است، و همان گونه كه گفتیم اصلى است كه بر كل عالم هستى حكومت مىكند، بنابراین هر گونه انحراف از این اصل، خطرناك و بد عاقبت است، مخصوصا كمفروشى، سرمایه اعتماد و اطمینان را كه ركن مهم مبادلات است از بین مىبرد، و نظام اقتصادى را به هم مىریزد. بسیار جاى تاسف است كه گاه مىبینیم غیر مسلمانان در رعایت این اصل از بعضى از مسلمانان وظیفهناشناس، پیشقدمترند، و سعى مىكنند اجناسشان را درست با همان وزن و پیمانهاى كه روى آن نوشتهاند بى كم و كاست به بازارهاى جهان بفرستند و اعتماد دیگران را از این راه جلب كنند. آرى آنها مىدانند كه اگر انسان اهل دنیا هم باشد راهش همین است كه در معامله خیانت نكند. این موضوع نیز قابل توجه است كه از نظر حقوقى كمفروشان ضامن و بدهكار در برابر خریداران هستند و به همین جهت توبه آنها جز به اداى حقوقى را كه غصب كردهاند ممكن نیست، حتى اگر صاحبانش را نشناسند باید معادل آن را به عنوان رد مظالم از طرف صاحبان اصلى به مستمندان بدهند. نكته دیگر اینكه گاهى مساله كمفروشى تعمیم داده مىشود به گونهاى كه هر نوع كمكارى و كوتاهى در انجام وظائف را شامل مىشود، به این ترتیب كارگرى كه از كار خود كم مىگذارد، آموزگار و استادى كه درست درس نمىدهد كارمندى كه به موقع سر كار خود حاضر نمىشود و دلسوزى لازم را نمىكند، همه مشمول این حكمند و در عواقب آن سهیمند. البته الفاظ آیاتى كه در بالا گفته شد مستقیما شامل این تعمیم نیست، بلكه یك توسعه عقلى است ولى تعبیرى كه در سوره الرحمن خواندیم: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ» اشارهاى به این تعمیم دارد. قسطاس" به كسر قاف و ضم آن (بر وزن مقیاس و گاهى هم بر وزن قرآن نیز استعمال شده) به معنى ترازو است. بعضى آن را كلمهاى رومى، و بعضى عربى مىدانند، و گاهى گفته مىشود در اصل مركب از دو كلمه " قسط" به معنى عدل و "طاس" به معنى كفه ترازو است، و بعضى گفتهاند" قسطاس" ترازوى بزرگ است در حالى كه" میزان" به ترازوهاى كوچك هم گفته مىشود. به هر حال قسطاس مستقیم ترازوى صحیح و سالمى است كه عادلانه وزن كند، بى كم و كاست!. جالب اینكه در روایتى از امام باقر (ع) در تفسیر این كلمه مىخوانیم: «هو المیزان الذى له لسان؛ قسطاس ترازویى است كه زبانه دارد». اشاره به اینكه ترازوهاى بدون زبانه حركات كفهها را به طور دقیق نشان نمىدهد، اما هنگامى كه ترازو زبانه داشته باشد كمترین حركات كفهها روى زبانه منعكس مىشود، و عدالت كاملا رعایت مىگردد. کم فروشی به عنوان یكى از مفاسد اقتصادى ادامه مطلب : مرتبه خداوند در سوره نساء آيات 29 تا 30 در زمینه تجارت می فرماید:« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً (29) وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً (30)» ترجمه :هان! اى كسانى كه ايمان آورديد، اموال خود را در بين خود به باطل مخوريد، مگر آن كه تجارتى باشد ناشى از رضايت دهنده و گيرنده و يكديگر را به قتل نرسانيد، كه خداى شما مهربان است و هر كس از در تجاوز و ستم چنين كند به زودى او را در آتشى وصف ناپذير خواهيم كرد، و اين براى خدا آسان است .
و در همان كتاب است كه بخارى و ترمذى و نسايى از پسر عمر روايت كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود:" البيعان بالخيار ما لم يفترقا او يقول احدهما للآخر: اختر" يعنى خريدار و فروشنده ما دام كه از هم جدا نشدهاند اختيار بر هم زدن معامله را دارند، مگر آنكه در مجلس معامله يكى به ديگرى بگويد: اختيار كن (يعنى اختيار بر هم زدن و گذراندن معامله را اعمال كن اگر مىخواهى بر هم بزن كه اگر بر هم نزد و فسخ نكرد معامله لازم مىشود يعنى ديگر حق فسخ ندارد) « الدر المنثور ج 2 ص 144».عبارت:" البيعان بالخيار ما لم يفترقا"، از طريق شيعه « فروع كافى ج 5 ص 170 حديث 6.» نيز روايت شده، و جمله آخر حديث كه فرمود:" او يقول احدهما للآخر اختر" توضيح در محقق شدن تراضى است.
: مرتبه مال، (قوام) زندگى است واگر درست از آن استفاده شود، منشأ خير و سعادت براى انسان مى گردد و اگر ناصحيح و غير مشروع به كار گرفته شود، موجب هلاكت ونابودى خواهدبود.ازاين روى، استفاده هاى ناروا و تصرفات ظالمانه و غاصبانه در اموال و از بين بردن حقوق ديگران، معاملات ضررى و غررى، رشوه، ربا و در يك كلام (اكل مال به باطل) به معناى عام و وسيع آن ، سبب هلاكت و نابودى مردم و از هم گسستگى جامعه اسلامى است. جامعه اى كه افراد آن ، به راحتى حقوق يكديگر را زيرپا مى گذارند و آزمندانه در اموال ديگران تعدّى مى كنند و در پى كسب درآمد فزونتر هستند بى هيچ پروايى در حرام وحلال آن تيشه به ريشه زندگى سالم و حيات طيّبه امت مى زنند. در حقيقت، هم خود را به نابودى مى كشند وهم ديگران را. زيرا كشتى را سوراخ مى كنند كه خود بر آن سوارند. آمدن جمله: (ولا تقتلوا انفسكم) در ذيل آيه: (لا تأكلوا اموالكم بينكم بالباطل(سوره نساء)، آيه 29)، اشاره اى گويا به همين واقعيّت است. در منابع اسلامى، به موازات تاكيد بر اصل تحقق عدالت اجتماعى ونقش آن در حيات سالم و رسيدن انسان به كمال، بر بهره گيرى صحيح از اموال، به عنوان وسيله اى براى رسيدن به هدف، تاٌكيد شده است و حركتهاى ناسالم اقتصادى و اجحافها و برخوردهاى ظالمانه و دغل كارانه، مردود شمرده شده اند و اكل مال به باطل. از آن جا كه اين اصل برگرفته از آيات قرآن، در ابواب و بخشهاى مختلف فقه، بويژه در بخش مكاسب ومعاملات، مورد استناد و استدلال واقع مى شود. خداوند در جاهای گوناگون در قرآن به این موضوع اشاره می کند و می فرماید:(ولا تاٌكلوا اٌموالكم بينكم بالباطل وتدلوا بها الى الحكام لتاكلوا فريقاً من اموال الناس بالاثم وانتم تعلمون) (سوره بقره)، آيه 188.اموال يكديگر را به ناشايست نخوريد و آن را به رشوه، به حاكمان ندهيد، تا بدان سبب، اموال گروه ديگر را به ناحق بخوريد و شما خود مى دانيد.
* (يا ايها الذين آمنوا انّ كثيراً من الاحبار والرهبان لياٌكلون اموال الناس بالباطل ويصدون عن سبيل اللّه والذين يكنزون الذهب والفضّته ولا ينفقونها في سبيل اللّه فبشرهم بعذاب اليم) (سوره توبه، آيه 34)اى كسانى كه ايمان آورده ايد، بسيارى از حبران و راهبان (دانشمندان) يهود و نصارى) اموال مردم را به ناحق مى خورند و ديگران را از راه خدا باز مى دارند و كسانى كه زر و سيم مى اندوزند و در راه خدا، انفاقش نمى كنند، به عذابى دردآور، بشارت ده. گرچه موارد اين آيات و شأن نزول آنها يكسان نيستند و تفاوت دارند و همان گونه كه مفسران گفته اند: آيه اوّل بيشتر ناظر به حرمت رشوه خوارى و كارهايى است كه موجب مى گردد قاضى به نفع يكى از دوطرف دعوا به ناحق حكم كند و آيه دوم اشاره دارد به ربا و رباخوارى و معاملات حرام و فاسد. در آيه سوّم، زورگويى و غصب و تزوير راهبان و احبار، مطرح است.
... ادامه مطلب : مرتبه کسی که مال دیگری را به زور از دستش گرفته و بی آن که یکی از اسباب تملک به میان آید، مال خود قرار می دهد یا در مال دیگری به زور تصرف نموده، از منافعش استفاده می کند، اگر چه آن ها را مال خود قرار ندهد، این عمل شرعا «غصب» نامیده می شود. پس غصب مسلط شدن بر مال دیگری است، بدون آن که یکی از اسباب تسلط - مانند بیع و اجاره و اجازه - در میان باشد. و از این جا روشن می شود که غصب، کار ناشایسته ای است که اصل اختصاص و مالکیت را پایمال می کند و به همان اندازه که اصل اختصاص و مالکیت در زنده بودن و سر پا ایستادن اجتماع موثر است، به همان اندازه غصب، اجتماع را از پا در آورده و از پیش رفت متوقف می سازد. برگرفته از موسسه فرهنگی جام طهور : مرتبه تحريم عمل زشت ربا،در روايات بسيار زياد و گستردهاى مطرح شده است. اين روايات به قدرى زياد است كه شايد به سر حد تواتر برسد، در اين روايات تعبيرات بسيار تكان دهندهاى در مورد اين كار اقتصادى ظالمانه و غير انسانى وارد شده است كه درباره كمتر گناهى ديده مىشود. در برخی روايات رباخوارى با عمل زشت منافى عفت مقايسه شده و از آن بدتر شمرده شده است. برگرفته از
: مرتبه |
|
||
[ طراحي : قالب وبلاگ اختصاصي بلاگفا و لوکس بلاگ ] [ Weblog Themes By : حميد ايرانپور ] |