وبلاگ حقوقی وحید چرخکاریان وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی
| ||||||||||||||||||||||||||
|
هردو از موضوعات حقوق بین الملل خصوصی هستند. تعارض قوانین مربوط به تعیین مطالعه قواعدی است که می توان بواسطه آنها قانون حاکم بر قضیه(رابطه حقوقی) را مشخص نمود یا بنوعی بتوان گفت مجموعه قواعد حاکم بر اهلیت استیفای حقوق بیگانگان می باشد و دومی مربوط به مطالعه قواعدی است که می توان بوسیله آنها دادگاه صلاحیندار رسیدگی کننده را تشخیص دادیا به عبارتی مجموعه قواعد حاکم بر اهلیت تمتع بیگانگان می باشد البته علاوه بر آن نحوه اجرای احکام صادره خارجی و اجرای اسناد رسمی تنظیمی در خارج نیز تحت این عنوان مطالعه می شوند.
اصطلاحات
اصولاً تعارض قوانین و تعارض دادگاهها بر همدیگر تاثیر ندارند ولی اغلب مساله تعارض دادگاهها مقدم بر مساله تعارض قوانین می باشد. تطبیق
![]() پرداخت ثمن 2. اخذ مجوزهای لازم در خصوص صادرات کالا و واردات کالا و انجام (در صورت اقتضا]در مورد مناطق ازاد یا درون اتحادیه اروپا[)کلیه تشریفات گمرکی (پرداخت حقوق عوارض، انجام امور اداری گمرکی برای عبور کالا از مرز) 3. در خصوص قرارداد حمل و بیمه نه فروشنده و نه خریدار تعهدی ندارند ولی معمولا کسی که ذینفع باشد بر عهده می گیرد. 4. تحویل کالا – طبق توافق یا مقررات اینکوترمز 5. انتقال خطر یا ریسک · ریسک هنگام تحویل کالا منتقل می شود. · همچنانکه فروشنده در مورد حا و زمان تحویل تکلیف به اطلاع دارد خریدار نیز باید از اطلاعات لازم برای تحویل گرفتن کالا در اختیار فروشنده گزارد والا از تاریخ توافق یا انقضای مهلت تحویل ریسک با وی می باشد. 6. پرداخت هزینه های I. تحویل کالا طبق توافق II. قصور در تحویل گرفتن کالا III. قصور در دادن اطلاعات در مورد تحویل IV. عوارض و حقوق گمرکی جهت صدور V. هزینه های «کمک» فروشنده در تسهیل تحویل VI. هزینههای بازرسی کالا در گمرک توسط مقامات( تاقبل ازتحویل هزینه های در اختیارقراردادن کالا با فروشنده است) VII. هزینه های تهیه اسناد و مدارکی کهفروشنده جهت تسهیل ترانزیت و بدرخواست خریدار نموده است.
7. اطلاع جهت تحویل کالا 8. تسلیم مدرک تحویل(رسید) ![]() مبحث اول: الف- تاریخچه توصیف: اصطلاح توصیف که توسط حقوق دانان فرانسوی با لفظ qualificatian و توسط نویسندگان آمریکایی و انگلیسی با لفظ classification و توسط تعداد محدودی از حقوق دانان انگلیسی با لفظ characterization استعمال گردیده، یکی از مسائل بنیادین تعارض قوانین میباشد.
1- دیدگاه دکتر نجاد علی الماسی: مسئله توصیف ها نخستین بار به وسیله بارتن حقوق دان فرانسوی در کتابی به اسم مطالعات حقوق بین الملل خصوصی که در سال 1899 میلادی منتشر ساخت تشریح گردید، البته دومولن پیش از بارتن مسئله توصیف ها را به طور ضمنی مطرح کرده بود ولیکن امتیاز بارتن در این است که مسئله را مستقلا و به طور منظم مورد بررسی قرار داده است. 2- دیدگاه دکتر محمود سلجوقی : با انکه مسئله توصیف به عنوان ضرورتی در مقام تعیین قاعده تعارض قوانین در گذشته ها نیز مطرح بوده، طرح آن به عنوان موضوعی مستقل مرهون کوششهای علمی دو تن از حقوق دانان برجسته آلمانی و فرانسوی یعنی به ترتیب : کاهن و بارتن در دهه پایانی قرن نوزدهم میلادی بوده است. به این ترتیب که آن را ابتدا کاهن زیر عنوان "تعارض پنهان " در آغاز آن دهه و سپس بارتن ، ظاهرا بدون اطلاع از نظر وی ، زیر عنوان "مساله ی توصیف ها " در پایان آن دهه در سال 1897 م طی مقاله ای که در مجله کلونه انتشار یافته ، مطرح می سازند. ب- تعریف توصیف: توصیف ، عبارت است از تعیین ماهیت حقوقی موضوع جزیی مطروحه در نزد قاضی صلاحیت دار که باید ، قاعده حقوق بین الملل خصوصی نسبت به آن اجرا شود . منظور از توصیف این است که مفاهیمی که باعث بوجود آمدن دسته بزرگ حقوقی شده یا جز عناصر تشکیل دهنده ان محسوب میگردد را ، چگونه تعریف نماییم . مثلا ماده 7 قانون مدنی ایران مقرر می دارد : " اتباع خارجه مقیم در خاک ایران ، از حیث مسا ئل مربوط به احوال شخصیه و اهلیت خود و همچنین از حیث حقوق ارثیه ، در حدود معاهدات ، مطیع قوانین و مقررات دولت متبوع خود خواهند بود." مفاهیمی مانند وضعیت و اهلیت که عناصر اصلی و تشکیل دهنده دسته بزرگ حقوقی احوال شخصیه می باشند، می بایست به چه نحو تحلیل گردند؟ بنابر این امکان ندارد که بتوان مفهوم احوال شخصیه را بدون بررسی و شناخت مفاهیمی نظیر اهلیت و وضعیت تشخیص داد . مبحث دوم: چگونگی این مساله : تعیین قانون قابل اعمال در باره هر قضیه مستلزم شناخت وصف حقوقی آن قضیه است ، خواه قضیه ای مربوط به حقوق داخلی باشد یا مربوط به حقوق بین الملل خصوصی . با این حال ، به لحاظ وجود وصف بین المللی در قضایای حقوق بین الملل خصوصی ، توصیف ، در تطبیق قضایا با قانون ما هوی که ، در مورد برگزیدن قاعده ی تعارض قوانین است ضرور و در هر حال دشوار تر است .این دشواری به ویژه از این رو است که درباره آن این تردید رخ میدهد که آنرا باید بر اساس حقوق کدام کشور از کشورهایی که قضیه به آنها مربوط می گردد انجام داد، که اصطلاح تعارض توصیف ها نیز از این واقعیت سرچشمه گرفته است. بنا براین می توان گفت موضوع این تعارض آن است که : هر گاه از قضیه ی مورد اختلاف در قانون های متعارض به طور متفاوت توصیف شده باشد کدامیک از آن توصیف ها را میتوان ملاک نظر خود دانست. مبحث سوم: دلیل توصیف : طرح موردی دعاوی و روابط خصوصی در محاکم ، ضرورت تکلیف قضات به رسیدگی و صدور حکم مناسب بر اساس قانون مربوطه و عدم امکان استنکاف ایشان از رسیدگی از یک طرف و نیز عدم امکان تقنین قوانین جدا گانه برای هر یک از موضوعات مذکور و فقدان قانون متناسب در هر مورد بخصوص از طرف دیگر و همچنین وجود قوانین متعدد حل تعارض و ضرورت استفاده از آنها ، دلیل عملی توصیف است . مبحث چهارم: جایگاه توصیف: اقدام قاضی به توصیف، مقدم بر اعمال قاعده حل تعارض است زیرا دادگاه قبل از اعمال قاعده حل تعارض، مکلف است تا مفهوم حقوقی مورد دعوی را مشخص و آنرا توصیف کند، سپس به تناسب توصیف رابطه خصوصی ، قاعده ملی حل تعارض مناسب را گزینش نماید. مبحث پنجم: موضوع و هدف توصیف: موضوع توصیف نا گزیر قضیه ای است که به تعیین وصف حقوقی آن نیاز افتاده است، و هدف از آن ، تعیین محل آن در میان انواع دسته های منعکس در قاعده های تعارض قوانین برای برگزیدن قانون صالح است . توصیف : در عموم قضا یا برای تعیین قانون قابل اجرا ضرورت می یابد، مانند : توصیف بیع از حیث مدنی یا تجاری بودن آن برای تعیین چگونگی دلائل ،یا توصیف انواع رخداد های حقوقی برای تعیین مسئولیت مدنی. مبحث ششم: ارکان توصیف: همانگونه که میدانیم توصیف ، عملی حقوقی است که نوعا در حقوق بین الملل خصوصی مشاهده میشود. برای اینکه عمل توصیف محقق شود ، وجود 3 عنصر همزمان ضروری می باشد: الف- وجود موضوع جزئی حقوقی: که معمولا موضوعاتی که به عنوان دعوی مطروحه در نزد محاکم صالح اقامه میشود ، موضوعات جزئی حقوقی می باشند. ب- دسته های بزرگ حقوقی ( دسته های ارتباط ) : به عنوان مثال : دسته های بزرگ حقوقی از نظر قا نون گذار ایران شامل : احوال شخصیه ، اموال ، تعهدات قراردادی ، تعهدات غیر قراردادی ، و اسناد می باشد. ج- عامل ارتباط دهنده موضوع جزئی با دسته های بزرگ حقوقی: عامل ارتباط دهنده موضوع جزئی مطروحه در دادگاه و دسته های بزرگ حقوقی ، از عمده ترین ارکان توصیف می باشد. قاضی رسیدگی کننده با در نظر گرفتن این عامل ، میتواند نوعی ارتباط بین موضوع حقوقی مطروحه با دسته های بزرگ حقوقی کشورش ایجاد نماید که عامل ارتباطی بین موضوع جزئی حقوقی با دسته های بزرگ حقوقی، در کشورهای مختلف ممکن است متفاوت باشد. مبحث هفتم: نظریات راجع به رفع تعارض توصیف : در موضوعات مطروحه حقوق بین الملل خصوصی ، هر گاه تعارض توصیف بوجود آید ، این سوال مطرح خواهد شد که تعارض توصیف حادث شده ، می بایست چگونه و به وسیله چه قانونی ، حل و فصل شود؟! بین حقوق دانان در این خصوص ، که کدام قانون می بایست جهت حل تعارض توصیف مبنای عمل قرار گیرد ، وحدت نظر وجود ندارد . تعدادی از حقوق دانان ، قایل به این موضوع هستند که مناسب ترین قانون جهت رفع تعارض توصیف، قانون مقر داد گاه می باشد و تعداد دیگری از حقوق دانان اعتقاد دارند ، هر سببی که باعث به وجود آمدن مساله مربوط به تعارض قوانین باشد ، همان عوامل می بایست به عنوان مبنایی در جهت رفع تعارض توصیف بکار گرفته شود. پس در نتیجه ( الف – نظریه قانون مقر یا اعمال قانون مقر داد گاه در رفع تعارض توصیف : lege fori ) – ب- نظریه قانون سبب " خارجی " یا توصیف بر اساس قانون سبب ، توصیف ثانوی: lex causea ![]() چکیده:
تقلب نسبت به قانون در هر عصر و دوره و قلمرویی وجود داشته و همیشه افرادی بوده اند که برای دستیابی به اهدافشان حاظر می شوند قانون را نادیده بگیرند و فقط به اهداف خود بی اندیشند. این تحقیق که بصورت خلاصه و نکته ای نگاشته شده به موضوعات ذیل می پردازد. مفهوم تقلب مبنای وجودی، نحوه شکل گیری تقلب، عناصر آن ،تقلب از لحاظ قلمرو ،مبنای حقوقی جلوگیری از تقلب، نظریات مطرح شده بوسیله حقوق دانان شرایط اعمال قاعده آثار جلوگیری از تقلب موانع اجرای قانون خارجی و تفاوت آنها و با بررسی چند پرونده مشهور و نتیجه گیری خاتمه میابد.
کلید واژه: تقلب- نظم عمومی-موانع اجرای قانون خارجی-تعارض قوانین
مفهوم تقلب:
تغییر ارادی بعضی عناصر ارتباط توسط راههای قانونی به قصد فرار و نادیده گرفتن قانون صالح که به صورت عادی بر او اعمال می شود و استفاده از صلاحیت یک حوزه قضایی پر منفعت تر برای کسب اهداف خاص خود
دکتر کاشانی:انسان با استفاده از یک وسیله قانونی صحیح خود را از قید قانون خلاص کند
مبنای وجودی:
سوء استفاده از حق و اختیار مشروع در جابجایی عامل ارتباط
تغییر صرفا به منظور ایجاد وضعیت جدید و نه اینکه وضعیت جدید نتیجه تغییر باشد
شکل گیری تقلب
در قرن 19 در حقوق فرانسه در آرای صادره دیوان عالی کشور در باب طلاق
اولین رای در دیوان عالی فرانسه در بطلان طلاق دو زوج فرانسوی (ویدال) که در سویس طلاق گرفتند و دادگاه حکم به بطلان طلاق داد
عناصر تقلب:
1-مادی: تغییر در سمت و سوی قاعده تعارض قوانین
الف:احوال شخصیه:
1-تابعیت:محدود-اراده به تنهایی کافی نیست
2-اقامتگاه:امکان بیشتر
ب:محل وقوع مال منقول
ج :عقود:
1- محل انعقاد 2- محل تعهد ناشی از عقد
د:کشتی و ثبت آن
ذ: قراردادها : اصل آزادی قراردادها
ر: شرکت ها : تغییر اقامتگاه
معنوی:قصد شخص از تغییر جهت ربط قضیه
تقلب از لحاظ قلمرو:
1- داخلی : محدود به یک کشور (قصد فرار از دین یا فریب طرف معامله )
2- بین المللی: قصد فرار از مقررات قانون متبوع دو کشور:
الف: کشوری که حاکمیت قانون آن نسبت به قضیه سلب صلاحیت شده
ب: کشوری که قانون او نسبت به قضیه شمول یافته
مبنای حقوقی جلوگیری از تقلب :
ضمانت بخشیدن به حسن اجرای قاعده های تعارض قوانین که جزء قوانین امری
می باشند و با حاکمیت دولت تماس دارد-عدم کاسته شدن اقتدار قوانین و مخدوش شدن آمریت آن
نظریات تقلب:
1- قاعده لازمی نیست.ذوق و سلیقه قاضی در آن موثر است-احراز قصد افراد مشکل است و حذف عنصر معنوی به علت غیر ممکن بودن احراز قصد –ممنوعیت ورود در جزئیات –قطع رابطه سیاسی و حقوقی سابق با کسب تابعیت جدید و کفایت حق استناد به قانون جدید
2-قاعده ای لازم است – اهمیت زیاد –قصد تقلب با استناد به حیله و تقلب آشکار می شود.دشواری عنصر قصد : آمیختگی با اختیار در زمینه ی عامل های ربط
صرف استفاده از اختیار تقلب نسبت به قانون نیست
3- نظریه تجاوز از حقوق (لوموران و بورل)
4- حقوقدانان معاصر فرانسه : با بررسی عناصر مادی می توان نسبت به اثبات اراده مبنی بر فرار و تقلب نسبت به قانون پی برد
شرایط اعمال قاعده ی تقلب:
1-تقلب به وجود آمده باشد (اصل تقصیر)
2- اصل ضرر :حقوق داخلی-فرار از دین و اضرار به طلبکاران
حقوق بین المللی: ممکن است ضرر به اشخاص نرسد فقط فرار از اجرای قانون متبوع خود و بی اعتبار کردن ارزش قانون متبوع خود
3- فرعی و علی البدل بودن اجرای قاعده:
الف: وسیله دیگری باشد : عدم اعمال قاعده
ب: وسیله دیگر نباشد : اعمال قاعده
آثار جلوگیری از تقلب :
1-تقلب برای فرار از قانون یک دولت : محدود به جلوگیری تقلب است و عدم چشم پوشی از آن
2-تقلب به نفع اجرای قانون کشور دیگر : احترام به مقررات حقوق بین الملل-اختیار در اعمال قاعده
عدم اعمال به علت تمایل کشورها به تعمیم موارد اجرای قانون متبوع خود
3-به نفع دولت ثالث :الف-ذینفع در جلوگیری از تقلب نیست
ب- بررسی وضعیت جدید شخص اگر ظاهرا صحیح باشد : بدون ورود به قصد نیت او-مخدوش شدن صلاحیت
موارد عدم اجرای قانون خارجی:
تقلب – نظم عمومی
رابطه جلوگیری از تقلب و نظم عمومی:
قاعده مستقلی نیست از مظاهر نظم عمومی است (بارتن)
اجرای قانون خارجی و ایجاد ضرر اجتماعی: مخالفت با نظم عمومی جامعه داخلی-فرار از منهیات قانون داخلی و استفاده از قانون خارجی
تفاوت در ماهیت نظم و تقلب:
نظم عمومی: مفاد و محتوای قانون صلاحیتدار خارجی-ناسازگاری قانون خارجی با داخلی از لحاظ محتوا – دفاع از سازمانهای ملی در مقابل ناسازگاری ناشی از اجرای قانون
تقلب: فرار از قانون حق + وسایل متقلبانه-ناسازگاری وجود ندارد
تفاوت در ضمانت اجرا :
تقلب : قابل تصور
نظم عمومی: بی معنی – جنبه ملی دارد
تکلیف حکم :
الف:طبیعی- اعمال قانونی که تقلب برای فرار از آن است
ب: اعمال قانون محل دادگاه
ج- اعمال قانون بیگانه
نظریات ضمانت اجرای تقلب:
قاضی یک کشور فقط طبق قوانین خود متهمان رامجازات می کند و نمی تواند تقلب نسبت به قانون دیگری را ضمانت کند
ابطال تمام عمل نه فقط غیر قابل استناد بودن طلاق –تابعیت
عدم موافقت با بازگشت به تابعیت اصلی –م990 ق.م بازگشت با صلاحدید دولت ایران است
ابطال آثار ناشی از تقلب – محدود به ایجاد تغییر در جهت ربط و قانون حاکم
ابطال حق ایجاد شده و آثار ناشی از فعل متقلبانه و عدم پذیرش حقوق مکتسبه ( دکتر نصیری)
تقلب در امر تابعیت هم اثر دارد و برای ابطال تغییر تابعیت از نظریه جهت نامشروع و احکام مربوطه که علاوه بر حقوق خصوصی در حقوق عمومی نیز جاری است
مثال:
خانم دو بوفرمن : هدف – طلاق- عدم جواز طلاق در فرانسه- هدف از تغییر تابعیت – نامشروع- ترک تابعیت- باطل-بقای تابعیت فرانسوی
دامنه اجرا:
حقوق داخلی- فساد همگی عمل ( ابطال)
بین المللی – خودداری از اجرای قانون متقلبانه و اجرای قانون حق
قاعده تقلب در حقوق تطبیقی:
1- لوگزامبورگ : مانعی در اجرای قانون ذی صلاح خارجی –عدم اجرا
اتریش:عدم الزام محاکم به تحقیق قصد و انگیزه ( دکترین و نظریات حقوقی)
اگر شخصی نسبت به تحصیل تابعیت جدید کشور دیگر و پذیرش وظایف و امتیازات اقدام نمود طبیعی است که می تواند از نهادهای حقوقی مجاز کشور جدید خود بهرمند شود
مکزیک: متنعی برای اجرای قانون ذ صلاح خارجی – عدم اجرا
سنگال: عدم اجرای قانون خارجی:
داخلی- قابل مجازات
خارجی: ساکت است
عدم امکان تقلب:
قاعده محل مال غیر منقول- قاعده محل وقوع و نوع جرم یا خطا
مثال ها:
خانم دو بوفرمن De buffremant
کسب تابعیت فرانسه- ازدواج با مرد فرانسوی-خواستار طلاق در فرانسه-تحصیل تابعیت آلمانی-حکم طلاق از مرد فرانسوی-ازدواج در برلن با مرد رومانیایی-بازگشت به فرانسه-مراجعه با شکایت مرد فرانسوی از وی-عدم اعتبار رای در فرانسه به علت تقلب- تایید رای در دیوان فرانسه
طرق کشف قضیه:
1-نزدیک بودن تاریخ تحصیل تابعیت آلمان با تاریخ مراجعه برای طلاق
2-تقارن تاریخ حکم طلاق با نکاح ثانوی
تقلب در احوال شخصیه: قانون رعایت احوال شخصیه ایرانیان غیر شیعه-تابع قانون مذهبی که شخص پیرو ان است-تغییر مذهب و تقلب نسبت به قانون
شخص مسیحی –طلاق از همسر مسلمان-قصد فرار از ایفاء تعهد(نفقه)-ادعای گرویدن به اسلام-عدم پذیرش به علت تقلب
تغییر اقامتگاه بوسیله بدهکار به منظور تبدیل مکان پرداخت دین-عدم تاثیر در مکان پرداخت به علت تقلب
شرکت تجاری – مقیم پاریس-اعلام ورشکستگی در محکمه شهرستان-تغییر اقامتگاه-بی اثر به علت تقلب
(دکتر نصیری):ایرانی-انتقال طلب به ایرانی مقیم سویس –تغییر در مرجع رسیدگی و صلاحیت محاکم- تبدیل دین بی اثر است
مثال فرعی بودن تقلب: دوشیزه ایرانی-ازدواج قبل از بلوغ –عراق یا افغانستان-نکاح-فرار از مقررات ازدواج و کسب تابعیت خارجی-بازگشت به ایران-بطلان نکاح-اجرای ماده 6 ق.م احوال شخصیه ایرانیان و عدم استناد به قاعده تقلب
تغییر تابعیت برای فرار از مقررات(سن در صحت ازدواج)
تحصیل تابعیت به منظور کسب کارت اقامت
تبعه فرانسوی مقیم آمریکا-وصیت اموال غیر منقول در فرانسه-به نفع زن و شوهر آمریکایی-در عوض دریافت سهام یک موسسه تجاری آمریکایی-شکایت فرزندان مرد-قاعده تقلب
نکته: فرار اصحاب دعوی از قانون صالح همیشه توام با تغییر عناصر وابستگی نیست
مثال: رجوع افراد به یکی از نهادهای حقوقی مدنی کشور
ازدواج تبعه خارجی با تبعه فرانسه-قصد تحصیل تابعیت فرانسه
می تواند زمینه ساز تحقق تقلب گردد و تقلب توام با تغییر تابعیت یا جابجایی اقامتگاه تبعه بیگانه نیست
نتیجه گیری :
هرگاه قانونی وضع شود که با مقتضیات و عرف جامعه و مرور زمان و شرایط و اوضاع و احوال و یا با مزاج انسان سازگار نباشد همیشه افرادی وجود خواهند داشت تا قانون را دور بزنند و به اهداف خود نائل شوند. بنابراین مراجع قانونگذاری باید با توجه به نبازهای جوامع قوانینی جامع و انعطاف پذیر وضع نمایند و متناسب با مرور رمان و تغییرات اصلاحاتی در آن انجام دهن چرا که قانون اگر مناسب باشد هیچ کس به خود زحمت و رنج دور زدن قانون را نمی دهد و شاید اصلا به ذهن او خطور نکندو همانطور که مشاهده نمودید نارضایتی از قانون و عدم تناسب با نیازهای انسانی باعث پدیده ای به نام تقلب به نام قانون خواهیم شد که در صورت عدم توجه قانون گذاران دامنه آن روز به روز وسعت خواهد یافت.
منابع
دکتر نجاد علی الماسی-حقوق بین الملل خصوصی – نشر میزان- پاییز 88
دکتر سلجوقی چاپ دهم پاییز 88 – نشر میزان
دکتر محمد نصیری- حقوق بین الملل خصوصی- نشر آگه
دکتر محسن شیخ السلامی- حقوق بین الملل خصوصی- نشر گنج دانش1384
![]() بررسی آثار حکم ورشکستگی نسبت به تاجر ورشکسته مقدمه قانون تجارت ایران، مواد 0412) تا (575) را به مباحث راجع به ورشکستگی تجار ورشکسته اختصاص داده است. ورشکستگی به حالتی اطلاق میگردد که تاجر یا شرکت تجاری در نتیجه توقف از تأدیه وجوهی که برعهده اوست، حاصل میشود. ورشکستگی مطابق قانون تجارت ایران به سه نوع تقسیم میشود: عادی، به تقصیر و ورشکستگی به تقلب؛ که هر کدام دارای عناصر خاص خود میباشد که در این مبحث قصد پرداختن به آن را نداریم. نکته قابل توجه آن است که بسیاری از تجار ما راجع به قوانین تجارت و ورشکستگی اطلاعات زیادی ندارند و گاهی مشاهده میشود که بسیاری از قضات نیز اطلاعات کامل و جامعی در این خصوص ندارند. در این مقاله سعی شده است که آثار حکم ورشکستگی نسبت به تاجر ورشکسته از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گیرد. پس از صدور حکم ورشکستگی، بلافاصله و بی آن که لازم باشد حکم ابلاغ گردد، آزادی تاجر محکوم علیه در اداره اموالش محدود میشود. در این مورد، حکم ورشکستگی دارای اثر عام است و نسبت به تمام اموال تاجر قابل تسری است. ورشکستگی، اعلام وضع تاجری است که قابلیت انجام تعهدات خود را از دست داده و توانایی تأدیه دیون خود را ندارد. چنین شخصی دیگر قابل اعتماد نبوده و جامعه با سوءظن به او نگاه میکند و چون دارایی ورشکسته وثیقه انجام تعهدات او است، اداره این دارایی و تصفیه دیون و مطالبات ورشکسته از اختیار او خارج میشود. در گذشته، حتی شخص ورشکسته به بردگی بستانکاران در میآمد تا هر نوع آنان تشخیص دهند با او رفتار نمایند. اما با تحریم اصول بردگی و توسعه افکار اخلاقی و بشر دوستی و از بین مجازاتها در امور حقوقی، قوانین امروزی در مواردی که تاجر ورشکسته مرتکب تقصیر یا تقلبی نشده باشد، حکم ورشکستگی را فقط موثر در دارایی وی میدانند و اگر در برخی مواقع توقیف شخص ورشکسته را نیز تجویز میکنند، این اقدام جنبه جزایی نداشته و فقط اقدامات احتیاطی برای حفظ حقوق بستانکاران و عدم تفریط دارایی ورشکسته میباشد. 1ـ ماهیت حقوقی منع مداخله حجر ورشکسته، حجر قانونی است که شباهتی به حجر برخی از محجورین دیگر ندارد. ورشکسته مانند محجوری است که اموال او را شخص قیم اداره میکند. اما چنین تشبیهی سطحی و ظاهری میباشد؛ زیرا اعمال حقوقی ورشکسته باطل نیستند، اما نسبت به مجموعه دارایی او اصولا پس از صدور حکم بلااثر میباشد. به همین دلیل است که تعهدات تاجر ورشکسته که در نتیجه قرارداد و یا تقصیر عمدی و غیرعمدی ایجاد میگردد، با وصف منع مداخله تاجر ورشکسته در اموال خود، مانع از این نمیشود که او کار جدیدی غیر از تجارت انجام دهد.[1] تاجر ورشکسته اصولا محجور نمیشود و در امور غیر مالی خود آزاد است و میتواند کاری پیدا کند که زندگی خود را فراهم کند؛ یا آن که با موافقت مدیر تصفیه به کار خود ادامه داده یا معاملاتی انجام دهد. حجر محجوران مانند صغیر و دیوانه، حجر ذاتی است و برای حفظ منافع خود محجور است. در صورتی که در مورد ورشکسته، منع مداخله در اموال برای حفظ حقوق بستانکاران است.[2] در واقع، حجر جنبه شخصی دارد و عدم مداخله محجور به لحاظ وضع شخصی و نفع خود او برقرار شده است؛ در حالی که منع مداخله ورشکسته جنبه موضوعی دارد و یک نوع تامین و توقیف قانونی است تا تاجر نتواند با داشتن اختیار اداره اموال خود، آنها را به زیان بستانکاران به اشخاص دیگر منتقل کند.[3] 2ـ وسعت و حدود منع مداخله منع مداخله: همان گونه که در ماده (418) قانون تجارت، آشکارا بیان شده است، شامل تمام اموال ورشکسته میشود، حتی آن چه ممکن است در مدت ورشکستگی عاید او گردد، اعم از اموالی که در تجارت خانه دارد، یا اموال شخصی وی. منع مداخله، پیش از هر چیز، شامل اموالی میشود که تاجر هنگام صدور حکم ورشکستگی مالک آن است. با توجه به اطلاق ماده (418) قانون تجارت، هر گاه پس از صدور حکم ورشکستگی، به تاجر ارثی برسد یا به دارایی او بیفزاید، این افزایش به سود بستانکاران قابل تقسیم خواهد بود، مشروط بر این که ترکه را به طور صریح و یا ضمنی قبول کرده باشد. در واقع، به موجب ماده (240) قانون امور حسبی، وراث میتوانند ترکه را قبول یا رد کنند، که به بستانکاران متوفا داده میشود. پرسشی که در اینجا مطرح است این است که، آیا مدیر تصفیه میتواند به قائم مقامی تاجر قبول ترکه را اعلام کند یا خیر؟ به نظر میرسد پاسخ منفی است؛ زیرا، اگر ترکه بیش از دیون خود متوفا باشد و مازاد ترکهای وجود داشته باشد، متعلق حق بستانکاران خواهد بود. در نظام حقوقی ما، ارث جنبه قهری دارد، به همین دلیل، در ماده (250) قانون امور حسبی، برای رد ترکه مهلت یک ماهه مقرر شده است که از تاریخ اطلاع وراث از فوت مورث شروع میشود و در صورت عدم اعلام رد در مدت مذکور، قبول شده تلقی خواهد شد. بنابراین، بدون این که نیاز به اقدامی از جانب مدیر تصفیه باشد، ترکه متعلق حق بستانکاران قرار میگیرد و تاجر در آن حق دخالت ندارد. البته بدیهی است که بستانکاران خود متوفا بر بستانکاران ورشکسته برتری خواهند داشت و طلب آنان باید پیش از بستانکاران اخیر از ترکه پرداخت شود. 3ـ مستثنیات دین اموالی که در امانت تاجر است یا به عنوان ولایت و قیمومیت در اختیار اوست، جزء دارایی ورشکسته به شمار نیامده و سلب مداخله شامل این اموال میگردد. افزون بر این، ماده (16) قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی اعلام میدارد: «مستثنیات دین تحت اختیار ورشکسته گذاشته شده، اما جز صورت اموال قید خواهد شد». طبق ماده (630) قانون اصول محاکمات حقوقی، مستثنیات دین که قابل توقیف نیستند عبارتند از: «1ـ لباس و اشیا و اسبابی که برای ایفای حوایج ضروری مدیون و خانواده او لازم است. 2ـ آذوقه موجوده به قدر نیاز یک ماهه مدیون و نفقه و کسوه اشخاص واجب النفقه. 3ـ اسناد مدیون به استثنای کاغذهای قیمتی و سهام شرکتها. 4ـ لباس رسمی و نیمه رسمی مدیون و همچنین اسلحه و اسب اهل نظام حاضر به خدمت. 5ـ اسباب و آلات زراعی و حرفهای و صنعتی که برای شغل مدیون لازم است و همچنین لوازمی که برای زراعت لازم است. تبصره: مستثنیات دین که به رهن و وثیقه داده شده از شمول این ماده بیرون است». موارد بالا در ماده (65) قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 با کمی تغییر آمده است.[4] 4ـ دعاوی ورشکسته ورشکسته نه تنها از تصرف در اموال خود ممنوع است، بلکه از استفاده از کلیه حقوق مالی خود نیز محروم میباشد. بنابراین، حق اقامه دعاوی مالی علیه کسی را ندارد و دیگری هم نمیتواند علیه او اقامه دعوای مالی کند.[5] دعاویی که علیه تاجر ورشکسته در جریان رسیدگی بوده و یا سپس طرح و اقامه شود باید به طرفیت مدیر تصفیه باشد و این دعاوی بر دو نوع است: یا مربوط به اموال و حقوق مالی، اعم از این که تاجر ورشکسته خوانده و یا خواهان بوده و یا سپس طرف دعوا قرار گیرد. وظیفه تعقیب یا اقامه دعوا برعهده مدیر تصفیه است و نسبت به حقوق غیر مالی باید قایل به تفکیک شد. به این معنا که اگر حقوق غیر مالی منجر به نتایج مالی گردد، به گونهای که بر حقوق و مطالبات بستانکاران تاثیر داشته باشد، باز تاجر ورشکسته ممنوع از مداخله است؛ مثلا اگر علیه وی دعوای نکاح یا نسبت بشود که در نتیجه موثر در وضع مالی بازرگانی باشد، مدیر تصفیه مداخله خواهد کرد؛ اما دعاویی مانند ولایت یا قیمومیت که جنبه مالی محض داشته باشد، ورشکسته ممنوع از طرح یا دفاع نخواهد بود. بنابراین، ضابطه کلی تاثیر یا عدم تاثیر دعاوی در وضع مالی بازرگان ورشکسته است. با این وجود، قانون اجازه داده است که بنا به تشخیص دادگاه، خود بازرگان ورشکسته به عنوان شخص ثالث در دعوا وارد شود؛ زیرا ممکن است ورود بازرگانان و توضیحات وی در رفع قضیه مطرح شده موثر باشد. همین معنا در ماده (420) ق.ق، به این نحو بیان شده است: «محکمه هر گاه صلاح بداند میتواند ورود تاجر ورشکسته را به عنوان ثالث در دعوای مطروحه اجازه دهد». به هر صورت، در تمام دعاوی، مدیر تصفیه حق دخالت دارد، چه به عنوان مدعی یا مدعی علیه، چه به عنوان شخص ثالث.[6] 5ـ آثار منع مداخله قاعده منع مداخله در ماده (418) قانون تجارت، متضمن آثار و نتایج متعددی است، از جمله: 1. تاجر ورشکسته از تاریخ صدور حکم ورشکستگی حق عقد قراردادی را که موثر در حقوق هیات بستانکاران باشد، ندارد؛ برای مثال: بازرگان نمیتواند به نفع بستانکاری، بر مالی از اموال خود وثیقه برقرار کند. در این صورت، قرارداد مزبور نسبت به هیات بستانکاران تاجر بلااثر است و مال مورد وثیقه باید در اختیار مدیر تصفیه قرار گیرد. 2. از تاریخ صدور حکم ورشکستگی، هر گونه پرداختی به بستانکاران یا اشخاص دیگر ممنوع است و مدیر تصفیه میتواند مبلغ پرداختی را از شخص دریافت کننده مطالبه کند. این قاعده در صورتی که پرداخت به صورت نقد صورت گرفته باشد، اشکال ایجاد نمیکند و کافی است تاریخ پرداخت معین باشد. اما مسالهای که مطرح میشود این است که هر گاه پرداخت با چک صورت گرفته باشد، چگونه باید عمل کرد؟ در حقوق ما بعد از صدور حکم ورشکستگی، دارنده حق وصول چک را ندارد، چه پیش از صدور حکم ورشکسته صادر شده باشد و چه پس از آن. علت این قاعده این است که در حقوق ما، با صدور یا ظهرنویسی چک، محل آن به دارنده منتقل نمیشود. بنابراین، با دارنده چک مانند دیگر بستانکاران رفتار خواهد شد. 3 . هر گاه یکی از بستانکاران تاجر، پس از صدور حکم ورشکستگی، متقابلاً به ورشکسته بدهکارشود، تهاتر صورت نمیگیرد و بدهکار تاجر باید مبلغ بدهی خود را به مدیر تصفیه بپردازد و برای دریافت طلب خود از تاجر، جزء غرما قرار گیرد. این قاعده به طور مسلم موافق روح مقررات قانون تجارت در مورد ورشکستگی است؛ چون این مقررات به منظور برقراری وضعیت برابر میان بستانکاران تاجر وضع شده است و قبول تهاتر در چنین حالتی به زیان بستانکاران دیگر است؛ بنابراین باید مردود اعلام شود. 6ـ منع بازداشت ورشکسته به علت عدم پرداخت زیان به مدعی خصوصی پیش از قانون بازداشت بدهکاران در قبال تخلف از انجام تعهدات و الزامات مصوب 52، شاکی خصوصی حق داشت براساس ماده (1) الحاقی به قانون آ.د.ک مصوب 1377، زیان خصوصی خود را از محکوم علیه مطالبه نماید و با گذشتن ده روز از تاریخ مطالبه، در صورتی که محکوم علیه مالی معرفی نمیکرد یا دسترسی به اموال او نبود، به درخواست مدعی خصوصی در مورد زیان در ازای هر پنجاه ريال یک روز توقیف میشد. همچنین مدت توقیف در تمام موارد نباید از پنج سال تجاوز مینمود.[7] در حکومت قانون مزبور، این پرسش مطرح شد که با توجه به این که برابر ماده (418) ق.ت، تاجر ورشکسته از تاریخ صدور حکم، حق مداخله در اموال خود را ندارد، آیا میتوان وی را در برابر زیان مدعی خصوصی بازداشت نمود یا خیر؟ هیات عمومی دیوان عالی کشور در رای شماره 290 مورخ 17/9/50 اعلام نمود: «چون تاجر از تاریخ صدور حکم ورشکستگی به موجب ماده (418) ق.ت، از مداخله در کلیه اموال ممنوع است و مدعی خصوصی نیز در صورتی که به اموال دسترسی داشته باشد، به واسطه این که دارایی ورشکسته متعلق حق همه بستانکاران است، حق مداخله نداشته و باید برای استیفای حقوق خود به اداره تصفیه مراجعه نمایند. مورد از شمول قانون (1) الحاقی به آ.د.ک، خارج است و نمیتوان ورشکسته را به استناد آن توقیف کرد». بنابراین، ماده واحده قانون منع بازداشت اشخاص مصوب 52، به استثنای جزای نقدی، توقیف اشخاص را در قبال عدم پرداخت دین و محکوم به و تخلف از انجام سایر تعهدات و الزامات مالی، منعنموده است. بنابراین، بازداشت ورشکسته به علت عدم تأدیه زیان مدعی خصوصی موردی نخواهد داشت؛ زیرا قانون مذکور ناسخ ماده یک قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 51، در خصوص تأدیه جزایی نقدی یا زیان ناشی از جرم وارد شده به مدعی خصوصی میباشد و از طرفی، ماده (139) ق.م.ا مصوب 62، ناظر به اختیار دادگاه در بازداشت محکوم علیه نسبت به عدم رد عین مال یا قیمت یا مثل آن با شرایط پیشبینی شده در ماده مذکور میباشد. 7ـ ضمانت اجرای منع مداخله هر گاه معامله تاجر پس از صدور حکم ورشکستگی از نوع معاملات مندرج در ماده (423) ق. تجارت، یعنی «معاملات تاجر پس از توقف» باشد، اقدام او باطل و بلااثر خواهد بود؛ زیرا زمانی که معاملات مندرج در ماده (423) قانون تجارت، از تاریخ توقف باطل اعلام شده است، به طریق اولی، چنین معاملاتی پس از صدور حکم ورشکستگی نیز باطل و بلااثر است. پرسش: آیا معاملات خارج از انواع مذکور در ماده فوق را میتوان باطل اعلام کرد؟ پاسخ این است که این نوع معاملات مشروط به این که مالی باشد و پس از صدور حکم ورشکستگی منعقد شده باشد، باطل است. هر چند که تاجر محجور به شمار نمیآید.[8] در واقع، قاعده منع مداخله، از قواعد آمره و دارای خصیصه نظم عمومی است و بنابراین، اقدامات خلاف آن به حکم ماده (975) قانون مدنی، باطل است. به همین دلیل، شخص ثالثی که با تاجر ورشکسته معامله کرده است، حتی پس از ختم ورشکستگی و پرداخت حقوق بستانکاران حق ندارد تاجر را به اجرای تعهداتش ملزم نماید.[9] 8ـ سلب اعتبار از تاجر با صدور حکم ورشکستگی، اعتبار تاجر از بین میرود. ورشکستگی اساساٌ در نظر جامعه امری موهن است و تاجر را از حیثیت و اعتبار، میاندازد و اعاده اعتبار موقوف به پایان ورشکستگی و رعایت مقررات خاصی است. 9ـ محرومیت از حقوق سیاسی و اجتماعی قانون تجارت راجع به محرومیتهای سیاسی، ساکت است؛ اما در قوانین و مقررات خاص، از این نوع محرومیتها سخن به میان آمده است. مثلا بازرگان ورشکسته، محروم از انتخاب کردن یا انتخاب شدن و عضویت در هیات تصفیه و نظایر اینهاست. بدیهی است که در ورشکستگی عادی پس از اعاده اعتبار، این محرومیتها از بین میرود، اما در ورشکستگی به تقصیر و یا تقلب مادامی که از جنبه جزایی اعاده حیثیت نشده، محرومیت سیاسی هم باقی خواهد بود. در مورد محرومیتهای اجتماعی نیز قانون ساکت است؛ اما در بیشتر قوانین، محرومیتهایی حتی برای ورشکستگان عادی دیده میشود و در مورد ورشکستگی به تقصیر و یا به تقلب چون ورشکسته مرتکب جرم شده، محرومیتهای اجتماعی نتیجه محکومیتهای جزایی است. مثلا در قانون اصلاحی شرکتها مصوب 26 اسفند ماه 1347، ورشکستگان نمیتوانند به سمت مدیر یا بازرس شرکتهای سهامی تعیین بشوند. ماده (19) قانون تاسیس اتاقهای بازرگانی مصوب 7 دی ماه سال 1333، تصریح میکند که بازرگانان متوقف در مدت توقف، از حق عضویت اتاقهای بازرگانی محروم میباشند. در سایر قوانین هم که به طور صریح ورشکسته را برای انجام کارهای مختلف منع نمیکند؛ چون یکی از شرایط اشتغال، داشتن حسن شهرت میباشد. اما در ورشکستگی حسن شهرت را لکهدار نموده و مانع اشتغال میشود، حتی ادامه تجارت نیز برای ورشکسته میسر نیست مگر آن که اعاده اعتبار کند.[10]
[1] . ستوده تهرانی، حسن، حقوق تجارت، نشر دادگستر، جلد 4، چاپ 76، ص 140. [2] .عرفانی، محمود، حقوق تجارت، جلد سوم، جهاد دانشگاهی، چاپ 69، ص 109. [3] . اسکینی، ربیعا، حقوق تجارت، ورشکستگی و تصفیه امور ورشکسته، چاپ 75، ص 57. [4] . ستوه تهرانی، پیشین، ص 141. [5] . عبادی، محمدعلی، حقوق تجارت، گنج دانش، چاپ 73، ص 324. [6] . کاتبی، حسینقلی، حقوق تجارت، گنج دانش، چاپ 72، ص 305. [7] . عرفانی، محمود، پیشین، ص 112. [8] . نظریه مورخه 16/10/52، اداره حقوقی وزارت دادگستری، مجموعه نظریههای مشورتی در زمینه مسائل مدنی، ص 26. [9] . اسکینی، ربیعا، پیشین، ص 60. [10] . ستوه تهرانی، حسن، پیشین، ص 198 ![]() |
|
||||||||||||||||||||||||
[ طراحي : قالب وبلاگ اختصاصي بلاگفا و لوکس بلاگ ] [ Weblog Themes By : حميد ايرانپور ] |